الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا*
.
نامِ تو را که بر دهان جاری میکنم، لبهایم مغرور میشوند
گونههایم، گل میاندازند و به آسمان کمانه میکشند... یک رنگین کمان به تک رنگیِ تو...
.
به چشمهایم که خیره میشوی، دلم به نظارهی خدا میرود
و در معراجِ زیباییها، دو رکعت نمازِ عشق او را واجب میشود
.
نامِ مرا که صدا میزنی... گوشهایم به هوای افطار، وضو میگیرند
دستهایم سنگِ تمام میگذارند برای روبه رو شدن با خدا...
.
قدم از قدم که بر میداری... مرا یادِ آن حدیثِ قدسی میاندازی
حتما دیگر در آغوشِ خدا ایستادهای که پیغمبری را اینگونه به مکتب میبری
.
دیگر چه ازاین بالاتر، جا پای همانهایی گذاشتهای که اینگونه مُلک را به مِلک ترجیح دادهای...
و برای من چه ازاین بهتر که اندیشهام زیرِ دستانِ چون تویی به آسیابِ خدایی برود...
و دیگر چه ازین بالاتر؟!
از اینکه تورا اینگونه تلفظ کنم...
معلم
و دیگر... چه ازین بالاتر...
...
.
*احزاب / 39