وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ. . .
چه سختست آنگاه که دیگران خوبت می پندارند
و خود میدانی درین سرای فانی نیز هیچ جایت نیست.
آنگاه که خود را میشناسی و
آگاهی ازین غفلت که هردم ز عمر خویش به تباهی و عصیان و سرکشی بسر بردی.
اما وای بر من
که هر ثانیه از عمر خویش را باید به نعره بگویم :
" وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ. . . "
سخت است، سخت است، سخت ...
که گمراه باشی و خاطی ، ولی نیک برایت بگویند و بپندارند.
+
الهی اعوذ بک من نفس لا تقنع و من قلب لا یخشع