تو را من چشم در راهم . . .
وقتی قدم برمیداری و روی زمین راه میری، وقتی از کنار شقایقها میگذری و عاشقشون میکنی، وقتی به خورشید اذن تابیدن میدی و به رود اجازه جاری شدن؛ وقتی لبخند میزنی وحیات رو به عالم هدیه میکنی، همه بیاختیار میگن الله اکبر!
وقتی به نماز میایستی، خم میشی و به رکوع میری، پیشونیت رو روی خاکها میگذاری و سجاده از اشکهای تو خیس میشه، فرشتهها همنوای با تو میگن سبحان الله!
وقتی نگاه میکنی، ازهمین نزدیکیها، از زیر سقف همین آسمون، و زیر لب دعا میخونی که خدایا شیعیانم...! دنیا میگه یا عین الله!
و وقتی من هر صبح و شام دنبال تو به هر گوشهای سر می زنم، وقتی نشونیت رو از غریبهها میگیرم، وقتی روی خاکها رد پات رو جستجو میکنم، دلم با فریاد میگه یا حاضر و یا ناظر!
و بعد من رو آروم آروم میاره تا نزدیکیهای تو، تا همونجا که عطر نفسهات رو میشنوم؛ ومن ناگهان به یاد میارم که این عطر رو بارها شنیدم، درست همون زمانی که از کنار شقایقها میگذشتم و عاشق میشدم، درست وقتی از آب رود مینوشیدم و روان میشدم، درست وقتی به خورشید خیره میشدم و پر و بال میگرفتم، درست همون زمانها بود که نگاهم در نگاه تو گم میشد وصدام با صدای تو یکی، اما من نمیفهمیدم! از بس که به من نزدیک بودی، از بس در کنارم بودی وعجب که من دوردستها رو به دنبالت میگشتم و تو رو نمییافتم!
وعجب که هنوز هم تو به من نزدیکی و هنوز هم من چشم به راه تو خیره به دوردستهام!
السلام علیک یا عین الله یا اباصالح المهدی
++
دلم اندازه ی تمامِ…
…نـ ـ ـه…
انـــدازه ندارد …
بی اندازه دلگیرم بی تــــــــــــو …
من تمـــام شده ام؛ بیــــآ. . .
. بسم الله
مهدی جان
پل صراط
چشمان توست
از چشمت که بیفتم
روزگارم جهنم می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
تبادل لینک؟