فَمُلَاقِیـهِ. . .*
از تــــو می گیــرد همان را که به دلت نزدیک ترش داشتـه بودی
و تـــــو آغوشت را به زانوانت می بخشــی
و به دلــــَت دلداری می دهی
دلداری می دهی...
و خودت خوب می دانی که اگر دلبـری کاری دشوار است
و زدلبــــری نتوان لاف زد به آسانی
لاجرمــ دلداری دشوارتر است
زیــــر و زبـــر می شوی زیـــر بار امانتــَ ش
چونان مــوری که دانه ای را به راهی صعب می برد
بعضــت می گیــرد
مثل ماهی توی حوض که عاشق ماه بلنـدی شده
به دلــــَت آتش مهری گرفته که از دور می سوزاندَت
مثل عکس رخ مهتاب که افتـــاده در آب
در دلَم هستی و بیـن من و تــو فاصله هاست
و تـــو می دانی عاقبت این بلنـــد پروازی عاشقانه را
هرگز به تـــو دستـم نرسد ماه بلنـــدم
اندوه بزرگیست چه باشی چه نبــاشی
امــا...
روی ِ دل ِ عاشقَ م به تــــو باشــد اگر...
می آیــی و می بریَ م
*
یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَــدْحًـا فَمُلَاقِیـهِ
اى انسان!
همانا تــو در راه پروردگارت رنج فراوان می کشی، پس او را دیدار خواهى کرد.
+چهل تکه ام را می پذیری؟
دیدی!
دست دلِ آدم را که میگیری، یک راست می بری سر وقت ع ش ق خودت ...
همیشه همینکار رابکن
حضرت عشق
منبع: ( + )