ألاّ تَحزَنی
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۱۹ ب.ظ
فأجاءها المخاض إلی جذع النخلة...فناداها من تحتها ألا تحزنی... *
اما این بار
در شعله ور بود
و او از شدت درد حمل
پناهی جز دیوار نداشت...
*مریم/23,24
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿۲۳﴾
تا درد زایمان او را به سوى تنه درختخرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم
فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿۲۴﴾
پس از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است
۹۲/۱۲/۲۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.